برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک و دلی بی قرار کافی نیست ...
خودت دعا بکن ای نازنین که برگردی
دعای این همه شب زنده دار کافی نیست
امسال دوست داشتم درد و دلی با شما داشته باشم آقا جان!
امّا انگار قسمت نشد یا بهتر بگویم ؛ زبانم ، لیاقت گوش شنوای شما را نداشت !
فقط یک حرف تقدیمتان می کنم ، بگذارید به حساب هدیه ی تولّدتان ! :
چند شب بود که می دیدم ماه ، خودش را برای کاری آماده می کند !
هرچه کامل تر می شد ، بیشتر برایم جلوه گری می کرد...
تا اینکه رسید به امشب !
ماه شب چهارده !
همه ی حرفش این بود که :
آقا جان ! یک نظر به ما بینداز !
اکنون وقت آن رسیده که چشمک بزنم !!!
* شعر بالا بخشی از یکی از غزل های فاضل نظری هست
* عیدتان مبارک ...